۱۳۹۱ آبان ۵, جمعه

چهارم آبان را جشن بگیریم یا محزون شویم


ایرانیان میهن پرست همواره ماه آبان را گرامی داشته اند ، بدون تردی تا سالیان بعد نیز چنین خواهند کرد . حتی در این سه دهه حزن انگیز ، که با حضور جانیان جمهوری اهریمنی اسلامی ، بیش از جشن و شادمانی ، با اندوه و غم و سوگواری عجین شده ایم ؛ تا کنون نگذاشته ایم که روزهای تاریخی و سرنوشت ساز میهنمان ، که جشنهای ملی ما هستند ؛ به وادی فراموشی سپرده بشوند .
یکی از گرامی ترین این روزها ، خجسته زادروز پادشاه فقید ایران محمدرضاشاه پهلوی است . آنکه در ادامه نوآوریهای پدر تاجدارش رضاشاه کبیر در ایران ، یک لحظه هم از یاد میهن غافل نبود و جز به سرفرازی ایران و ایرانی نمی اندیشید .


در دوران حکومتش در ایران ، مراسم گرامیداشت روز چهارم آبان ، چهره شهرهای کوچک و بزرگ میهنمان را آکنده از نور و 
تزئینات گوناگون می ساخت ؛ از سراسر سرزمین باستانی مان ، آوای خوش موسیقی های شاد و دلنشین به گوش می رسید . که در آن لحظات گرامیداشت تولد شاهنشاه فقید محمدرضا شاه پهلوی ، شور و هیجان مسرت بخشی در دلهای مردم حضور می یافت و آنان را به وجد و شعف می آورد .

اکنون فقط می توانیم ، با یادآوری آن خاطرات خوش در ذهنمان ، جانی دوباره به زندگی غمگنانه مان ببخشیم ؛ و به فرزندانمان که آن روزها را ندیده اند و چیزی به خاطر نمی آورند ؛ بیاموزیم که ایرانی در زمان آن شاهنشاه رئوف ، همیشه شاد و مسرور بود ، و هیچگاه مانند این روزگار محنت بار ، که در این برهه از زمان بر او تحمیل شده است ؛ ماتمزده و غمگین نبود .
ما در روز چهارم آبان هر سال ، کسی را به یاد می آوریم ؛ که با حضورش در عرصه این گیتی پهناور ، همه جا در صلح و صفا و آرامش بود ؛ و چون از میان ما رفت ، جهان با عدم حضور  وی ، آنچنان نابسامان گشته ، که به هر سویش که می نگریم ؛ جز ناآرامی و جنگ و قتل و کشتار بی گناهان و فقر و تباهی اعتبار انسانهای ساکن در کره زمین ، چیز دیگری را مشاهده نمی کنیم ؛ و هیچ نمونه ای که جلوه ای از خوبی و آرامش داشته باشد عایدمان نمی شود !

فقط چهارم آبان نیست که در یادخانه ی ذهنمان ، چهره نیکی هائی که داشتیم و قدرش را ندانستیم به خاطرمان می آورد . اگر گفتنی هائی که تکرارشان همیشه لازم است و اهمیت فراوانی برای ما دارد برای خود و فرزندانمان تعریف و تکرار بکنیم ؟ سرسوزنی از خدمات آن " ایران پدر " را می توانیم ارج بنهیم ؛ و با نقل کردن خاطرات خوشی که داریم ، کمی از حزن و اندوه خود بکاهیم .

اکنون که در هر نقطه از کشور باستانی مان ، که آکنده از طنین غم و اندوه و بی سروسامانی و فقر و فلاک است ؛ هر چه خبر مسرت بخش و شادی پراکنی که بتواند برای مدتی دلهای افسرده مردمان میهنمان را با خوشی و خرسندی عجین بگرداند ، و امواج آواهای دلنشین گذشته را به یادمان بیاورد و لحظات نشاط انگیز مردمی وطن پرست را ، به گوش افلاک برساند ؛ از میان ما رخت بربسته و مفهومشان در افکار افراد مسن و میانسال هم رنگ باخته ، چه رسد به جوانان و نوجوانانی که هرگز چنین خوشی هائی را در میهنشان تجربه ننموده اند !

تنها موردی که بتواند ، اندکی از رنجهای ما ایرانیان پاک نهاد را بکاهد و آرامش مختصری را به ما هدیه بکند ؛ و به وسیله آن بتوانیم یکدیگر را اگر برای یک روز هم که باشد شاد نمائیم ؛ تهنیت گوئی زادروز ارزشمند آن پادشاه میهن پرست می باشد .

حتی اگر سایر ایرانیانی که همفکر و هم رأی ما در این رابطه نیستند ؛ ما را به استهزاء بگیرند و با دادن لقب هائی مانند " شاه اللهی ها "  قصد تمسخر ما را داشته باشند ! نظام پادشاهی در سرزمین آریائیان ، آبرو و اعتباری ابدی برای ملت ایران را تحقق بخشیده است ؛ حتی اگر عده ای تازه منورالفکر شده ، عظمت و اوج والائی سرزمین اهورائی مان را به وادی فراموشی سپرده باشند ؟!
 آبانماه 2571 آریائی هلند
محترم مومنی روحی
به اشتراک بگذارید:(کدنویسی این ابزارک)

Balatarin :: Donbaleh :: Azadegi :: Risheha :: Cloob :: Oyax :: Yahoo Buzz :: Reddit :: Digg :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Email To: :: Subscribe to Feed

۱۳۹۱ آبان ۳, چهارشنبه

اعلامیــه جهـانــی حقــوق بشـــر




اعلامیه جهانی حقوق بشر پس از جنگ جهانی دوم در سال 1948 میلادی برابر با  آذر 1327 خورشیدی تصویب شد.
در جنگ جهانی دوم بیشتر از پنجاه میلیون نفر به دلایل نژادی، عقیدتی، دینی و سیاسی کشته شدند.
اعلامیه جهانی حقوق بشر با این هدف منتشر شد که از کشتارهای مشابه جلوگیری کند. بر اساس این اعلامیه، چون همه انسان ها در هر جای جهان که باشند به دلیل انسان بودن حقوقی مشابه و برابر دارند پس نباید کسی را به دلیل نژادی، مذهبی، جنسی، سیاسی و فرهنگی از این حقوق محروم کرد.

اعلامیه جهانی حقوق بشر یک مقدمه کوتاه و سی اصل دارد.

مقدمه
برای آزادی و عدالت و صلح در جهان باید حیثیت و ارزش و حقوق برابر و مسلم همه افراد بشر را به رسمیت شناخت.
چون زیر پا گذاشتن این حقوق باعث اقدامات وحشیانه شده پس باید از این حقوق به طور قانونی حمایت شود تا آدم ها مجبور به شورش و طغیان برای گرفتن حقوق مسلم خود نشوند.
رابطه دوستی بین ملت ها را باید تشویق کرد. به همین دلیل اعضای سازمان ملل متعهد می شوند که این حقوق را رعایت کنند و سازمان ملل هم با آنها همکاری می کند.
ولی از آنجا که باید یک برداشت و تعریف مشترک از این حقوق و آزادی ها داشت بنا بر این مجمع عمومی سازمان ملل این اعلامیه را به عنوان آرزو و هدف مشترک همه مردم جهان و همه ملت ها اعلام می کند.

ماده یک
آزادی و برابری افراد بشر از نظر حیثیت و ارزش و حقوقی که دارند، از حقوق بشر است. همه افراد بشر عقل و وجدان دارند و باید با یکدیگر به دوستی رفتار کنند.
(هیچ آدمی به طور طبیعی از دیگران بهتر و برتر نیست)

ماده دو
برخورداری از حقوق و آزادی هایی که در این اعلامیه قید شده توسط هر کسی از هر نژاد و رنگ و جنس و زبان و دین و عقیده سیاسی و هر عقیده دیگری که باشد بدون توجه به طبقه اجتماعی و ثروت و محل ولادت و یا هر وضعیت دیگر، از حقوق بشر است.
هیچ تبعیضی به دلیل وضعیت سیاسی یا قضایی و یا بین المللی در مورد افراد یک کشور مجاز نیست. فرقی نمی کند که این کشور مستقل باشد و یا تحت قیمومیت و یا غیرخودمختار و یا حاکمیت آن به شکلی محدود باشد.
(کشور تحت قیمومیت یا غیرخودمختار یعنی کشوری که حکومت اش زیر نظارت و کنترل یا اداره یک کشور دیگر است. حاکمیت محدود مانند دوران  پس از جنگ در کشوری که تسلیم شده و به طور موقت یک حاکمیت محدود دارد. مثل آلمان پس از جنگ جهانی دوم یا افغانستان پس از حمله اتحاد شوروی و یا افغانستان و عراق پس از حمله آمریکا و کشورهای غربی) 

ماده سه
زندگی کردن، آزادی و امنیت شخصی همه افراد از حقوق بشر است.

ماده چهار
بردگی و داد و ستد انسان به هر شکلی ممنوع است و هیچ کس را نباید در بردگی و بندگی نگاه داشت.

ماده پنج
هیچ کس نباید شکنجه شود و یا مورد مجازات های ظالمانه و ضدانسانی و تحقیرآمیز قرار گیرد.

ماده شش
به رسمیت شناخته شدن شخصیت حقوقی هر کس در همه جا از حقوق بشر است.
(شخصیت حقوقی یعنی اینکه یک انسان به دلیل شناسنامه ای که برایش صادر شده در برابر جامعه و قانون نه تنها وظیفه و مسئولیت بلکه حقوقی نیز دارد)

ماده هفت
تساوی همه افراد بشر در برابر قانون و حمایت بدون تبعیض قانون از آنها از حقوق بشر است. اعتراض به هر تبعیض و یا هر حرکت تبعیض آمیز  که اصول این اعلامیه را زیر پا بگذارد و برخورداری از حمایت قانون از حقوق بشر است.

ماده هشت
هر کسی حق دارد در صورت زیر پا گذاشته شدن حقوقی که قانون اساسی و یا قوانین دیگر به او اعطا کرده اند به دادگاه صالح کشور خود مراجعه کند.
(هم در این ماده و هم در ماده هفت اصل بر این است که قوانین یک کشور از جمله قانون اساسی از حقوق شهروندان خود دفاع می کنند)

ماده نه
هیچ کس را نباید خودسرانه توقیف، زندانی و یا تبعید کرد.

ماده ده
هر شخصی در کمال تساوی حق دارد دعوایش در دادگاه مستقل و بی طرف، منصفانه و علنی رسیدگی شود تا این دادگاه درباره اتهام، حکم و حقوق و الزامات وی تصمیم بگیرد.
(یعنی تا زمانی که یک دادگاه صالح در مورد متهم رأی صادر نکرده، پس نمی توان او را مجرم شمرد. دادگاه صالح یعنی دادگاه بی طرف که در آن قاضی و دادستان بی طرف باشند و متهم از همه حقوق خودش از جمله وکیل و دسترسی به پرونده برخوردار باشد)

ماده یازده
1- هر شخصی که به بزهکاری متهم شده باشد، بیگناه است تا وقتی که مجرم بودن او در یک دادگاه علنی با رعایت همه حقوق وی، به طور قانونی تأیید شود.
2- هیچ کس نباید برای انجام دادن یا انجام ندادن عملی که در موقع ارتکاب، توسط قوانین ملی یا بین المللی جرم نبوده است، محکوم شود. نباید هیچ مجازاتی شدیدتر از مجازاتی که در موقع ارتکاب جرم رایج بوده، اعمال شود.
(متهم تا زمانی که دادگاه صالح با شرایطی که در اصول بالا گفته شد تأیید نکند که مجرم است، بیگناه است. هر کسی فقط زمانی می تواند متهم به جرمی شود که آن جرم در زمان ارتکابش وجود داشته باشد. یعنی اگر جرم جدیدی توسط قانون تعریف شد، نمی توان آدم هایی را که قبلا آن عمل را که بعدا جرم شده است انجام داده اند، مورد تعقیب و یا محکومیت قرار دارد. و اگر جرمی مجازاتش در هنگام ارتکاب کمتر از آن چیزی بوده که بعدا قانونگذار تعیین کرده، نمی توان محکوم را با قانون جدید مجازات کرد.  این بند برای رعایت حال متهمان و مجرمان است که سرنوشت و زندگی شان بازیچه تغییراتی نشود که توسط آدم های دیگر درباره آنها تصمیم گرفته می شود)

ماده دوازده
حفظ حرمت زندگی خصوصی، امور خانوادگی، محل سکونت یا مکاتبات از حقوق بشر است. نباید به شرافت و آبرو و شهرت کسی حمله شود. هر شخصی حق دارد علیه این اقدامات از حمایت قانون برخوردار شود.
(هیچ فرد یا سازمان یا دولت و حکومتی حق ندارد در حریم خصوصی آدم ها دخالت کند مگر آنکه پرس و جو و کنترل برای پیگیری یک جرم و توسط قانون لازم باشد. مانند بازرسی از خانه که برای آن باید حکم دادگاه و قاضی صادر شده باشد)

ماده سیزده
1- رفت و آمد آزادانه در داخل هر کشور و انتخاب محل سکونت از حقوق بشر است.
2- هر کسی حق دارد کشور خود یا هر کشور دیگر را ترک کند و یا به آنها باز گردد.

ماده چهارده
1- درخواست پناهندگی از کشورهای دیگر در صورت تعقیب و آزار و شکنجه از حقوق بشر است.
2- حق پناهندگی فقط در مورد فعالیت سیاسی است و جرم عمومی و اعمال مخالف اهداف و اصول ملل متحد مشمول حق پناهندگی نمی شود.

ماده پانزده
1- داشتن تابعیت یک کشور از حقوق بشر است.
2- هیچ کس را نباید از تابعیت اش محروم کرد. حق تغییر تابعیت از حقوق بشر است.

ماده شانزده
1- تشکیل خانواده توسط هر زن و مرد بالغی بدون تبعیض و محدودیت از نظر نژادی، ملیت، یا دین از حقوق بشر است. برابری حقوقی بین زن و شوهر چه در مدت زندگی مشترک و چه در زمان طلاق از حقوق بشر است.
2- رضایت آزادانه زن و مرد در ازدواج و زندگی مشترک از حقوق بشر است.
3- مورد حمایت قرار گرفتن خانواده از سوی دولت و جامعه از حقوق بشر است.

ماده هفده
1- حق مالکیت فردی و جمعی از حقوق بشر است.
2- هیچ کس را نباید به طور خودسر از حق مالکیت محروم کرد.
(هر جا  در این اعلامیه «به طور خودسر» یا «خودسرانه» گفته شده  منظور «غیرقانونی» است زیرا ممکن است در مواردی پای قانون در میان باشد و منظور این اعلامیه از قانون نیز قوانینی است که به حقوق بشر پایبند باشند)

ماده هجده
آزادی اندیشه، وجدان و دین از حقوق بشر است. آزادی تغییر دین و به عمل در آوردن عبادت، مراسم دینی و آموزش دینی برای فرد و جمع از حقوق بشر است.

ماده نوزده
آزادی عقیده و بیان از حقوق بشر است و هیچ کس حق محدودیت آن را به شکل تهدید یا سرکوب ندارد. آزادی انتقال و انتشار اطلاعات و افکار با استفاده از تمام ابزار موجود از حقوق بشر است.

ماده بیست
1- آزادی تشکیل مسالمت آمیز اجتماعات و انجمن ها از حقوق بشر است.
2- هیچ کس را نباید به شرکت در هیچ اجتماعی مجبور کرد.

ماده بیست و یک
1- حق مشارکت در اداره عمومی کشور به طور مستقیم و یا از طریق نمایندگانی که آزادانه انتخاب شده باشند از حقوق بشر است.
2- حق اشتغال در شرایط برابر از حقوق بشر است.
3- تشکیل حکومت توسط اراده مردم از حقوق بشر است. اراده مردم از طریق انتخابات عمومی سالم، آزاد و عادلانه به صورت دوره ای و با رأی مخفی ابراز می شود.

ماده بیست و دو
داشتن امنیت اجتماعی از حقوق بشر است. تلاش ملی و بین المللی برای به دست آوردن حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جهت حفظ حیثیت و ارزش و رشد آزادانه شخصیت از حقوق بشر است.

ماده بیست و سه
1- انتخاب شغل و داشتن شغلی با شرایط عادلانه و انسانی و  داشتن تأمین به هنگام بیکاری از حقوق بشر است.
2- مزد مساوی در برابر کار مساوی از حقوق بشر است.
3- دریافت مزد عادلانه جهت تأمین یک زندگی انسانی فردی و خانوادگی و برخورداری از تأمین اجتماعی از حقوق بشر  است.
4- تشکیل اتحادیه و پیوستن به اتحادیه های موجود برای دفاع از منافع خود از حقوق بشر است.

ماده بیست و چهار
داشتن زمانی برای استراحت، آسایش و تفریح از حقوق بشر است. محدودیت ساعات کار و دریافت حقوق در دوران مرخصی و تعطیلات از حقوق بشر است.

ماده بیست و پنج
داشتن یک زندگی مناسب شامل خوراک، پوشاک، مسکن، مراقبت های پزشکی و خدمات اجتماعی از حقوق بشر است.
داشتن تأمین اجتماعی به هنگام بیکاری، بیماری، نقص عضو، بیوه گی، پیری و یا مواردی که فرد خارج از اراده خود امکان امرار معاش را از دست داده باشد، از حقوق بشر است.

2- کمک و مراقبت ویژه مادران و کودکان از حقوق بشر است. حمایت همه کودکان فارغ از آنکه از ازدواج و یا بدون ازدواج به دنیا آمده باشند، از حقوق بشر است.

ماده بیست و شش
1- استفاده از آموزش و پرورش از حقوق بشر است. رایگان بودن دست کم آموزش ابتدایی که باید اجباری باشد از حقوق بشر است. همگانی بودن آموزش فنی و حرفه ای از حقوق بشر است. دستیابی به آموزش عالی در شرایط کاملا مساوی برای همه از حقوق بشر است.
2- پیشبرد آموزش و پرورش با هدف بالابردن شخصیت انسان و گسترش حقوق بشر و آزادی های اساسی و توسعه تفاهم و بردباری و دوستی میان ملت ها و همه گروه های نژادی و دینی و حفظ صلح از حقوق بشر است.
3- تقدم پدر و مادر در انتخاب نوع آموزش و پرورش فرزندانشان از حقوق بشر است.

ماده بیست و هفت
1- آزادی مشارکت در زندگی فرهنگی و هنری جامعه و برخورداری از پیشرفت های علمی و فواید آن از حقوق بشر است.
2- استفاده از منافع مادی و معنوی آثار علمی و ادبی و هنری خود از حقوق بشر است.

ماده بیست و هشت
حق خواستن برقراری نظمی که حقوق و آزادی های این اعلامیه را در عرصه اجتماعی و بین المللی عملی می کند، از حقوق بشر است.
(یعنی اگر آدم ها در نظمی زندگی کنند که این حقوق و آزادی ها در آن نباشد، حق دارند خواهان برقراری آن شوند)

ماده بیست و نه
1- هر فردی فقط در برابر آن جامعه ای وظیفه دارد که رشد آزادانه و همه جانبه او را ممکن کرده باشد.
(یعنی در جامعه ای که فرد نمی تواند در آن به طور آزادانه و همه جانبه رشد کند، وظیفه ای هم ندارد)
2- استفاده از حقوق و آزادی های خود از حقوق بشر است مگر آن که قانون آن را به دلیل رعایت حقوق و آزادی های دیگران و رعایت مناسبات عادلانه ای در یک جامعه دمکراتیک وضع شده اند، محدود کرده باشد.
3- استفاده از این حقوق و آزادی ها نباید بر خلاف اهداف و اصول ملل متحد باشند.
(یعنی نمی توان به بهانه استفاده از حقوق و آزادی های خود، حقوق و آزادی دیگران و یا اصول این اعلامیه را زیر پا گذاشت چون این و حقوق آزادی ها خودشان مشروط به حفظ حقوق و آزادی دیگران هستند)

ماده سی
هیچ یک از مقررات این اعلامیه نباید طوری تفسیر شود که یک دولت یا جمعیت یا فرد برای خود حق از بین بردن حقوق و آزادی هایی را که در بالا شمرده شد داشته باشد.
(حقوق و آزادی های این اعلامیه روشن و مشخص هستند و اگر فردی، گروهی و یا دولتی آن را طوری تفسیر کند که بتواند حقوق و آزادی هایی را که در بالا گفته شد زیر پا بگذارد، آن وقت دیگر همین حقوق را نقض کرده است)


به اشتراک بگذارید:(کدنویسی این ابزارک)

Balatarin :: Donbaleh :: Azadegi :: Risheha :: Cloob :: Oyax :: Yahoo Buzz :: Reddit :: Digg :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Email To: :: Subscribe to Feed

۱۳۹۱ مهر ۲۴, دوشنبه

از حزب توده تا حزب مشروطۀ ایران گفتگویی بهمن زاهدی و دکتر حمید تفضّلی با آقای دکتر حسین یزدی



متن مصاحبۀ حضوری آقایان بهمن زاهدی و دکتر حمید تفضّلی با آقای دکتر حسین یزدی، عضو شورای مرکزی حزب مشروظۀ ایران (لیبرال دمکرات)
چاپ کتاب «جاسوسی در حزب» بهانه‌ای بود که گفتگویی با آقای دکتر حسین یزدی داشته باشیم. قسمتی از این گفتگو را به علاقمندان به ایران و تاریخ آن تقدیم می‌کنیم.

بهمن زاهدی: آقای دکتر یزدی کتابی به چاپ رسیده است به نام «جاسوسی در حزب. برادران یزدی و حزب توده ایران». لطفا در مورد انگیزه نوشتن این کتاب، محتوای آن و همچنین در باره نویسنده کتاب و مکان چاپ کتاب توضیحی بدهید.

دکتر حسین یزدی: نویسنده کتاب آقای قاسم نورمحمدی هستند. ایشان چند سال پیش کتابی تحت عنوان «حزب توده در مهاجرت» نوشته و سال‌ها تحقیقاتی علمی در باره روابط حزب توده با حزب حاکم آلمان شرقی سابق اس،ای،دی (1) انجام داده بودند. ایشان از مدارکی استفاده کرده‌اند که سازمان امنیت آلمان شرقی (2) در باره سران حزب توده در آلمان شرقی جمع‌آوری کرده بود. من در مورد مدارکی صحبت می‌کنم که بعد از فروپاشی آلمان شرقی در دسترس عموم قرار گرفته است. در آنجا از نام من زیاد استفاده شده، و همچنین در مورد اینکه چگونه دستگیر شدم، دوران اسارات در زندان باوتسن (Bautzen) (3) و محاکمه من در آلمان شرقی چگونه بوده است. کلا بخش وسیعی از این مدارک که سازمان امنیت آلمان شرقی جمع‌آوری کرده بود، به نام من متصل می‌شده است.
نویسنده کتاب بعد از چاپ کتاب حزب توده در مهاجرت، با من مصاحبه‌ای کرد که بیشتر خلاصه زندگی من می‌باشد. در چهار سالگی به آلمان آمدم و در یازده سالگی به ایران بازگشتم. آلمانی زبان بودم و زبان فارسی را در سن یازده سالگی تازه آموختم. خلاصه زندگی من را ایشان در این کتاب گنجانیده است، بخصوص دوره‌ای از زندگی من با حزب توده. این کتاب نتیجه سوال و جوابی با نویسنده کتاب می‌باشد که بر اساس مدارکی که ایشان بدست آورده بودند تنظیم شده است.
این کتاب در ایران چاپ شده است. آن کتاب حزب توده در مهاجرت هم در ایران به چاپ رسیده است. در تمامی تاریخچه حزب توده که خود اعضای حزب نوشته‌اند، چندین صفحه به من اختصاص داده شده است، به این دلیل که من نقطۀ عطفی در تاریخچه حزب توده ایران بوده‌ام.
بعد از اینکه مشخص شد که سازمان امنیت ایران در دوره شاهنشاه آریامهر به اطلاعاتی دسترسی دارد که نشان می‌دهد سران حزب توده از طریق آلمان شرقی چه عملیاتی را در ایران دنبال می‌کنند، حیرت سران حزب توده برانگیخته شده بود و من در این کتاب ریزه‌کاری‌هایش را بیان کرده‌ام.

بهمن زاهدی: در واقع این کتاب سرگذشت زندگی شما با حزب توده می‌باشد و تمامی زندگی شما نیست. چگونه با حزب توده آشنا شدید؟

دکتر حسین یزدی: من بعنوان فرزند دکتر یزدی که از موسسان حزب توده بود، شوربختانه با این حزب آشنا شدم. بعلت اینکه مادرم آلمانی بود، هر دو زبان فارسی و آلمانی را می‌توانستم صحبت کنم. زمانیکه سران حزب توده از مسکو به آلمان شرقی فرستاده شدند، من بعنوان مترجم آنها توانستم در مکالمات سران حزب توده با سران آلمان شرقی حضور داشته باشم. تمامی مکالمات را به تهران گزارش می‌کردم. حتا در گفتگوی رادمنش با دیکتاتور آن زمان آلمان شرقی حضور داشتم.

بهمن زاهدی: آیا می‌توانید از انگیزه خود در این رابطه و اثراتی که اندیشه حزب توده بر شما گذاشته بود کمی توضیخ دهید. آیا با اندیشه حزب توده موافق بودید؟

دکتر حسین یزدی: من بعنوان یک پسر توده‌ای به آلمان شرقی آمدم؛ با تصورات واحی که من از یک بهشت سوسیالیسی داشتم. با توجه به تسلطی که به دو زبان داشتم، سریع متوجه این شدم که سوسیالیسمی که از آن تبلیغ می‌کنند مسخره‌ترین نوع حکومت برای گمراه کردن جوانان یک کشور می‌تواند باشد. مدت زیادی طول نکشید که اندیشه سوسیالیسم را کنار گذاشتم و اگر هم برحسب اتفاق با سازمان امنیت وطنم تماس حاصل نمی‌شد، خودم با آنان تماس می‌گرفتم. در همان تماس اولیه با سازمان امنیت کشور، خواستار این شدم که به ایران برگردم. امّا به من گفتند که اگر به ایران برگردم، آینده مطلوبی نخواهم داشت، چون فرزند دکتر یزدی هستیم و در آلمان شرقی هم تحصیل کرده‌ام، به جایی نخواهم رسید. درخواستشان این بود که یکی دو سالی برای وطنم کار کنم. من هم دوست داشتم برای وطنم کار کنم؛ برعکس سران حزب توده برای مسکو فعال بودند.

بهمن زاهدی: شنیده می‌شود که در آن زمان حزب توده کمیته‌ای را تشکیل می‌دهد تا آن عامل نفوذی یا خبر چین در حزب را پیدا کنند. این ماموریت را به شما داده بودند؟

دکتر حسین یزدی: از دید امروزی کمی هم خنده‌دار است! یک مجلۀ ماهانه‌ای به نام «اخبار ایران» در تهران چاپ می‌شد و من هم در آنجا در باره زندگی سران حزب توده در آلمان شرقی مقاله می‌نوشتم. سران حزب توده وحشت‌زده شده بودند، چون این مقالات به همراه عکس و مشخصات شخصی آنان بود. رادمنش بدنبال این بود که منبع اطلاعاتی در درون حزب را پیدا کند و ایشان این ماموریت را به من دادند که شخص خائن به حزب را مورد شناسایی قرار بدهم و بالاخره آن شخص را هم پیدا کردم: خودم بودم.

بهمن زاهدی: شما متقدید که نام ایران برآزنده حزب توده ایران نیست چون قبله‌گاه آنان مسکو بود. آیا می‌توانید کمی در این باره توضیح دهید؟

دکتر حسین یزدی: آنان خدمت به وطن را در دستوراتی که از مسکو می‌گرفتند می‌دیدند و طبیعی است که من خدمت به ایران را در دستوراتی که بیگانگان می‌دادند نمی‌دیدم.

بهمن زاهدی: شما رژیم گذشته را چگونه می‌پندارید؟ آیا رژیمی بوده ملی‌گرا یا دیکتاتور؟

دکتر حسین یزدی: رژیم گذشته، رژیمی بود وطن‌پرست. ما اگر بخواهیم زمان آریامهری را با کشور‌های غربی مقایسه کنیم درست نیست. دویست سال طول کشیده تا اروپا توانست به دمکراسی برسد؛ ما نمی‌توانیم از آریامهری‌ها توقع داشته باشیم که ظرف بیست سال ایران را از عهد قاجار به تمدن آنروزی اروپا برسانند. یک مثال می‌زنم تا کمی مسئله روشن شود: شما می‌توانید بر سر چهار‌راهی چراغ راهنمایی نسب کنید. این کار را شما می‌توانید سریع انجام دهید. ولی تا مردم فرق چراغ قرمز و سبز را درک نکنند، چه فایده‌ای دارد. باید اول برای مردم روشن شود که این چراغ راهنما برای چه در آن مکان گذاشته شده است. برای رسیدن به دمکراسی هم اول باید این دمکراسی در مردم نهادینه شود. این پروسه اجتماعی بر اساس علاقه و یا عدم علاقۀ لایه‌های اجتماعی به رسیدن به دمکراسی، زمان می‌خواهد. ما نمی‌توانستیم بعد از زمان قاجار ظرف بیست سال به دمکراسی برسیم.
بهترین کاری که خاندان پهلوی توانستند انجام دهند، نجات ایران از دست روسیه تزاری و بعدها روسیه کمونیست بود. چون روسیه همیشه می‌خواست از طریق ایران به خلیج فارس دسترسی داشته باشد. آرزوی روسیه همیشه این بود که ایران را ایرانستان تبدیل کنند و یا جمهوری دموکراتیک ایران را برقرار کنند و ایران مستمرعه روسیه شود. به همین دلیل مبارزه با حزب توده برای استقلال کشورمان لازم بود.

بهمن زاهدی: شما می‌فرماید پروسه رسیدن به دمکراسی زمان نیاز دارد. در این صد سال گذشته با وجود انقلاب مشروطه و تحولاتی که در کشورمان بوجود آمد است، پروسه دمکراسی خواهی توانسته است پیشرفتی بکند. شما آینده را چگونه می‌بینید؟

دکتر حسین یزدی: در طول روند دمکراسی، می‌تواند به این روند ضربه هم بخورد ولی روند دمکراسی اگثرا رو به جلو دارد. در روند دمکراسی در آلمان وایمار(4) بود در بافتار همان دمکراسی هیتلر، یعنی همان دیکتاتور وحشتناکی که آلمان و جهان را تهدید به نابودی می‌کرد، به قدرت رسید. در اینجا می‌بنیم که پروسه دموکراسی‌خواهی، امکان دارد یک عقب‌گرد هم داشته باشد. اما بعد از هیتلر می‌بنبیم که این پروسه آلمان را به جایی رسانده است که یکی ار دمکراسی‌های نمونه جهان شده است. هر کشوری سیر تکاملی خود را طی می‌کند. امروز ما با جمهوری‌اسلامی به همان عقب گرد دوران هیتلر آلمان رسیده‌ایم ولی آینده کشور در جمهوری‌اسلامی خلاصه نمی‌شود و بعد از تجربه جمهوری‌اسلامی به یک دمکراسی نمونه و ایرانی خواهیم رسید.

بهمن زاهدی: شما نفرتی از حرب توده در دل دارید. آیا این نفرت فقط به حزب توده و سیاست آن حزب وارد است یا به کسانیکه که در این حزب بوده‌اند هم سرایت کرده است؟

دکتر حسین یزدی: من فقط از شخص کیانوری بدم می‌آمد و این هم دلیل داشت، چون او پدرم را لو داده بود. ولی این دال بر این نمی‌شود که در من کینه‌ورزی بوجود آمده باشد. دید من را کیانوری نسبت به حزب عوض نکرد. من بعنوان یک دانشجو به آلمان شرقی آمده بودم که یک آرزوی سوسیالیستی در فکرش داشت. زمانیکه واقعیت را دریافتم از سوسیالیسم عبور کردم.

بهمن زاهدی: شما برای جاسوسی در حزب توده دوره‌ای را هم دیده بودید یا دست شما آزاد بود؟

دکتر حسین یزدی: دستم کاملا آزاد بود. کسی نبودم که احتیاجی به دستور گرفتن داشته باشد و همیشه بهترین گزارشات را از نظر خودم به تهران منتقل می‌کردم. با توجه به اینکه وطنم برای من مهمتر از هر چیز دیگری بود.

بهمن زاهدی: بهترین شیوه خبر‌یابی شما چه بود؟

دکتر حسین یزدی: بهترین شیوه بدست آوردن اعتماد اعضای آن حزب بود؛ بدین صورت که کارهایی که از من می‌خواستند انجام می‌دادم، مانند مترجمی و توانایی‌های شخصی که دارا بودم. برای مثال آقای روستا که زمانی رئیس سندیکاهای کارگران ایران بود را برای خرید به برلن غربی همراهی می‌کردم تا خرید‌های خود را در آنجا انجام دهد و هنگام بازگشت به آلمان شرقی کاری‌های گمرگی ایشان را انجام می‌دادم. از احتیاجی که به من داشتند سو‌استفاده می‌کردم و هر خبری هم که بدستم می‌رسید به تهران می‌فرستادم.

بهمن زاهدی: آیا اعضای حزب توده به شیوه زندگی غربی علاقمند شده بودند؟

دکتر حسین یزدی: سازمان امنیت آلمان شرقی قبل از دستگیریم، به من مشکوک شده بود به این دلیل که به من می‌گفتند غرب‌زده شده‌ام، چون من هر روز در برلین غربی بودم؛ دلیلش هم این بود که اعضای حزب توده را در برلین غربی می‌چرخاندم. یک بار هم قرار بود رادمنش را به پاریس ببرم یا برای دیدن کشاورز به وین بروم و یا اعلامیه‌های حزب را از طریق کشورهای غربی به اعضای حزب برسانم. خود رادمنش هم می‌گفت زندگی غربی بهتر است تا زندگی در آلمان شرقی، اما چه کنیم که چاره‌ای جز این نداریم که با مسکو کار کنیم. به نظر من رادمنش از منصف‌ترین اشخاص حزب توده بود، البته نوکر مسکو بود و چاره‌ای هم جز این نداشت. او می‌گفت، دیگر از این راه نمی‌توانم برگردم. خیلی هم راحت این را گفت، و من هم همین را به سازمان امنیت کشور در شهر کلن آلمان غربی گزارش دادم.

بهمن زاهدی: آیا مرکز سازمان امنیت کشور در شهر کلن آلمان غربی قرار داشته است. آیا این درست است؟

دکتر حسین یزدی: بله، کسی که با او در تماس بودم سرهنگ عبّاس آیراملو بود که در شهر کلن در آلمان غربی ساکن بود.

دکتر حمید تفضلی: آقای دکتر یزدی، اگر به موضوع نوشته‌های شما بازگردیم، من اکنون چاپ اول کتاب شما را در دست دارم؛ این کتاب به چاپ دوم رسیده است و چاپ سوم آن هم در دست تهیه است. با نگاه گذرایی که به این کتاب کردم، در بسیاری از جاها واژۀ «اعلیحضرت» نوشته شده است. با در نظر گرفتن اینکه این کتاب در جمهوری‌اسلامی به چاپ رسیده است، دو سوال پیش می‌آید: چگونه به این کتاب اجازۀ چاپ داده شد و چرا واژۀ « اعلیحضرت » سانسور نشده است؟

دکتر حسین یزدی: این اولین سوالی بود که من هم از نویسندۀ کتاب کردم، که چرا این قسمت را با اینکه در جمهوری‌اسلامی سانسور شدیدی وجود دارد، سانسور نکردنند! من می‌توانم برای خودم توضیحی بدهم. علتش این می‌تواند باشد که جمهوری‌اسلامی علاقمند است یک کتابی بر عیله حزب توده هم به چاپ برسد. در این کتاب حقیقت مخص در باره حزب توده گفته شده است. اگر این واژۀ «اعلیحضرت» را در وزارت ارشاد جمهوری‌اسلامی بر می‌داشتند آن حالت سندیت مدارک از بین می‌رفت. در دوران زندان در آلمان شرقی هر زندانی حق داشت دو عکس در سلول خود داشته باشد، من یک عکس اعلیحضرت و یک عکس علیاحضرت را در سلولم داشتم و از نظر قانونی هم درست بود. دیگران عکس فرزندانشان و یا والدین‌شان را داشتند و من عکسی از خانواده سلطنتی ایران را. با این کار به ماموران آلمان شرقی القا می‌کردم که وطن من این می‌باشد و من این هستم که هستم. به وظیفه‌ای که برای وطنم انجام داده بودم هم افتخار می‌کردم و برای من مهم ایران بوده و هست.

دکتر حمید تفضلی: آنطوری که من شما را می‌شناسیم حزب توده بخشی از زندگی شماست و من در شما شخصی را می‌بینیم که نخواسته است گذشته خود را سانسور کند؛ به این منظور که قسمت‌های از آن را پاک کند و یا اینکه تاریخ را بصورت دیگری به مردم ارایه دهد. برای مثال عدد ٣٨٢ چه چیزی را در ذهن دکتر یزدی بوجود می‌آورد؟

دکتر حسین یزدی: وقتی من دستگیر شدم، در زندان باوتسن هر زندانی یک شماره‌ای می‌گرفت. شماره ٣٨٢ را به من دادنند که در عمرم فراموش نمی‌کنم.

دکتر حمید تفضلی: آیا می‌توان گفت با گرفتن این شماره بخشی از زندگی شما به پایان رسید و بخش دیگری از آن شروع شد و نقطه عطفی در زندگی شما بوجود اورد؟

دکتر حسین یزدی: از آن زمان به بعد شانزده سال در زیر زمین بودم و از هیچ چیز اطلاعی نداشتم و بعد ار شانزده سال با کمک اعلیحضرت آزاد شدم.

دکتر حمید تفضلی: اولین باری که در مورد دستگیری خود مطلبی نوشتید به چه زمانی برمی‌گردد؟

دکتر حسین یزدی: آقای شاهین فاطمی مجله ماهانه‌ای به نام "ایران در جهان" داشت در آنجا دو صفحه‌ای در رابطه با من نوشته شده بود. در زمانیکه به ایران برگشتم روزنامه کیهان یک سری مقاله راجع به من نوشت. در آلمان هم دربارۀ من چندین مقاله وجود دارد و مجلات نامی آلمان هم به زندگی نامه من علاقۀ زیادی داشته و دارند. تاریخ رسمی حزب توده قسمتی از آن به من تعلق دارد که شکستی بزرگ برای حزب شده بود، چون در مخفی‌ترین و سری‌ترین اقداماتشان شرکت داشتم. کار به جایی رسیده بود که من روابط عاشقانه با همسر رهبر حزب توده داشتم از این بیشتر شما نمی‌توانید به مرکزیت یک حزب رخنه کنید.

بهمن زاهدی: شما به چه جرمی متهم، دستگیر و محاکمه شدید و شرایط زندان به چه صورتی بود؟

دکتر حسین یزدی: در آن زمان خود آلمان شرقی نمی‌توانست من را به جرمی متهم کند چون بر علیه آن کشور جاسوسی نمی‌کردم. ولی در بلوک شرق قانونی وجود داشت که مخالفین سیاسی را به آن متهم می‌کردند و آن برهم زدن صلح جهانی (5) بود و یا قانون حفاظت صلح. من متهم شده بودم که به یکی از احزاب کمونیست برادر زیان وارد کرده‌ام. چون تمامی احزاب کمونیست جهان برای صلح جهانی فعالیت می‌کردند و من به یکی از این احزاب برادر آسیب وارد کرده بودم در نتیجه به صلح جهانی ضربه وارد کرده و به حبس ابد محکوم شدم و برادرم که در کارهای من دخالت نمی‌کرد، به هشت سال زندان محکوم شد. دلیل محکومیت بردارم هم این بود که از فعالیت‌های من گزارشی تهیه نکرده بود.

دکتر حمید تفضلی: امروز با تجربه‌ای که بدست آورده‌اید چه پیامی به طیف چپ رادیکال ایران دارید؟

دکتر حسین یزدی: من واقعا تعجب می‌کنم: تا زمانیکه دیوار آهنین پابرجا بود و کسی از درون اتحاد جماهیر شوروی خبری نداشت، قابل قبول می‌بود که افرادی بهشت خود را در آن سیستم جستجو می‌کردند. ولی بعد از فروپاشی، چگونه افرادی که در فرانسه، انگلیس و مخصوصا در آلمان زندگی می‌کنند با آن دیوار برلن و کشتن افرادی که می‌خواستند به غرب مهاجرت کنند و از جهنم سوسیالیسم عبور کنند، به آن ایده‌آل‌ها هنوز باورمند هستند، من از این تعجب می‌کنم!

بهمن زاهدی: بعنوان آخرین سوال آیا می شود اندیشه کمونیست را با ملی‌گرایی آشتی داد؟

دکتر حسین یزدی: نه!

از زمانیکه به ما دادید سپاسگزاریم.
به اشتراک بگذارید:(کدنویسی این ابزارک)

Balatarin :: Donbaleh :: Azadegi :: Risheha :: Cloob :: Oyax :: Yahoo Buzz :: Reddit :: Digg :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Email To: :: Subscribe to Feed

۱۳۹۱ مهر ۱۱, سه‌شنبه

رضا پهلوی: شورای ملی تیر نهایی است که من شلیک کرده ام و باید به هدف بخورد، راهی غیر از این نداریم

گفتگوی شهریار ایران در برنامه , افق , صدای آمریکا سه شنبه یازدهم مهرماه 1391
موضوع  برنامه : بحران ایران و نقش اپوزیسیون 



بزرگترین دشمن مردم در حال حاضر، بی تفاوتی است

 من می خواهم وکیل مردم باشم در مقابل دولت ها و نه وکیل دولت ها در مقابل مردم، این رسالتی است که از روز اول به آن اعتقاد داشتم.

11 مهر  شاهزاده رضا پهلوی در گفتگویی با سیامک دهقانپور در برنامه «افق» صدای آمریکا بار دیگر بر اهداف خود مبنی بر یک اتحاد فراگیر و فرامسلکی جهت تأمین شرایط دمکراتیک برای برگزاری انتخابات آزاد تأکید کرد.  رضا پهلوی در این گفتگو به توضیحات مشروحی درباره «شورای ملّی» و منشور پیشنهادی آن پرداخت و نافرمانی مدنی و مبارزه بدون خشونت را تنها راه درست برای رسیدن به اهداف منشور پیشنهادی شورای ملّی عنوان کرد. وی  آشتی ملی و عفو عمومی را دو کارپایه مهم در دوران پس از فروپاشی رژیم جمهوری اسلامی دانست و تأکید کرد به وابستگان رژیم باید این اطمینان را داد که اگر از جمهوری اسلامی روی برگردانند، آغوش مردم به روی آنها باز است و آنها در ایران آینده از امنیت سیاسی و اجتماعی برخوردار خواهند بود.



به اشتراک بگذارید:(کدنویسی این ابزارک)

Balatarin :: Donbaleh :: Azadegi :: Risheha :: Cloob :: Oyax :: Yahoo Buzz :: Reddit :: Digg :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Email To: :: Subscribe to Feed